مرجعیت آیتالله کابلی
غرجستانی: آیتالله خراسانی در مرجعیت آیتالله کابلی نقش بیبدیلی ایفا کرد شما نیز همکار و مشاور ایشان بودید، دراینباره بفرمائید که چه زمانی، از کجا آغاز شد و چه مسیری را پیمودید؟
اعتمادی هزارهها: سال 1372 بعد از فاجعۀ افشار هیئتی به ریاست آیتالله کابلی رئیس شورای عالی نظارت حزب وحدت به ایران آمد و هدف از سفر نیز ابلاغ پیام حزب به مهاجرین و جمعآوری کمک برای ساخت مجتمع فرهنگی خاتمالانبیا که الآن به نام مصلای شهید مزاری یاد میشود اعلامشده بود. هیئت به تهران آمد، بعد قم رفت و سرانجام قرار شد به مشهد بیایند. من و جمعی از رفقا که سالها مسئلۀ مرجعیت را پیگیر بودیم اینجا یک جرقهای به ذهنمان زد و گفتیم بیاییم این مسئله را با محوریت آیتالله کابلی مطرح کنیم. مخصوصاً که ایشان علاوه بر تقوا و توانایی علمی از نظر سیاسی نیز با استاد مزاری هماهنگ بود و این در حمایت ما از ایشان مؤثر بود، چون ما به دنبال مرجعی بودیم که ضمن تسلط بر مسائل علمی و دینی نسبت به امور سیاسی، اجتماعی و سرنوشت مردم نیز حساسیت لازم ر ا داشته باشد.پ
در این مقطع کسانی که اولین بار این مسئله را مطرح کردند، افراد ذیل بودند:1. عیدمحمد عارفی درهصوفی از ولایت سمنگان2. محمدنبی قانعزاده از بهسود ولایت میدان، 3. ناصر شریفی از یکهولنگ ولایت بامیان، 4. اسدالله حیدری از پروان، 5. اینجانب علی اعتمادی از لعل ولایت غور. ما خدمت آیتالله خراسانی رفتیم و موضوع را به ایشان گفتیم، چون میدانستیم که یکی از دغدغههای مهم خراسانی مسئلۀ مرجعیت است. ایشان کمی تأمل کرد، بعد گفت: «خوب است، خیلی خوب است؛ انشاءالله ایشان هم قبول میکند». در اینجا مسئلۀ افشار و تحولات حزب وحدت هم برای ما خیلی مهم بود و ما گفتیم در این فرصت این مسائل هم پررنگ مطرح شود.پ
از راست: آیت الله کابلی ، قانع زاده، عارفی دره صوفی، اعتمادی هزاره ها، اسدالله، حیدری ناصر شریفی
آیتالله خراسانی گفت: حالا که این تصمیم را گرفتهاید، چند کار را باید دنبال کنید
یک هسته مدیریتی تشکیل بدهید.پ
افرادی را پیدا کنید که در قسمت هزینههای تبلیغات ، پذیرایی میهمانها و... با شما همکاری کنند. حداقل برای یک هفته آمادگی تهیه غذا برای میهمانها و مراجعین را داشته باشید.پ
علما، دانشجویان و فرهنگیان، تاجران و بازاریان، ورزشکاران و... را دعوت کنید. طوری برنامهریزی شود که اینها روزانه دسته جمعی بیایند مسئله مرجعیت را مطرح و از آیت الله کابلی اعلام حمایت کنند.پ
تقسیمکار شد. هرکسی برای خود پرسنل و نیرو جمع و جور کرد. ارتباطات را شروع کردیم، از جمله حاجیهای ترکمن را دیدیم، حاج برات، حاج جلال، حاج خرد، حاج تقی، حاج جعفر و حاج رجب ترکمنی از بچههای سازمان نصر؛ اینها نیروهای بودند که واقعاً در آن شرایط حساس فداکاری کردند. وقتی با اینها صحبت کردیم، از مسائل شیعه و هزاره، محرومیتهای تاریخی، ضرورت و اهمیت مرجعیت و...، آنان خیلی ذوقزده و خوشحال شدند و گفتند: «بچهها! چقدر حرفهای خوب میزنید». ما گفتیم: «آیتالله خراسانی نیز با ما هست و حمایت میکند». آن وقت خیلی امیدوار شدند. از حاجیها پرسیده شد که «شما در روز چند نفر را میتوانید غذا بدهید؟» جواب این بود: «تا 300– 400 نفر مشکلی نیست». منزل حاج برات در آخر سیمتری طلاب را برای جلسات دید و بازدید پیشنهاد کردند و گفتند: «صبح تا شب طبقات بالا و پایین در اختیار شماست».پ
مجریگری، سخنگویی و شعاردهی در برنامهها به عهدۀ من بود. حسابی سرمان شلوغ و حجم کار بسیار زیاد شد در حدی که زندگی شخصی و خانواده را فراموش کرده بودیم. همه برای یک هدف والا و مقدس سر از پا نمیشناختیم. با جدیت و صداقت مسئولیت میگرفتیم و دنبال میکردیم. بعد از اینکه یک مقدار کارها روبهراه شد، مرحوم فصیحی یکهولنگی را هم در جریان گذاشتیم، ایشان با خراسانی رابطۀ خیلی خوبی داشت.پ
روزی که قرار بود آیتالله کابلی مشهد بیاید، ما اعلام کردیم که فلان ساعت برای استقبال از آیتالله محقق به فرودگاه میرویم. درحالیکه آیتالله از قم با اتوبوس آمده بود، این را حتی دفتر حزب وحدت خبر نداشتند. برنامه این شد که ما با یک موتر در ایستگاه باغچه (نزدیک شهر مشهد) سر راه اتوبوس برویم و از آنجا آیتالله را ببریم به فرودگاه، وانمود کنیم که آیتالله با هواپیما تشریف آورده. استقبال باید از فرودگاه انجام شود.پ
حاج تقی موتر لوکسی داشت و طبق همین برنامه، به ایستگاه باغچه رفت و آیتالله را به فرودگاه آورد. ما هم چند ماشین نفر با بوق و بلندگو و پلاکارد رفته بودیم و آیتالله را با شور و هیجان و سر دادن شعار به کتابخانۀ قائم گلشهر آوردیم.پ
کتابخانه قائم روز استقبال
غرجستانی: شعار های آن روزها اگر یادتان مانده بگوئید
اعتمادی هزارهها: شعار ها بیشتر حول رهبری استاد مزاری و نیز مسئله مرجعیت بود من خودم چنان که گفتم در تنظیم شعارها و تبلیغات مسئولیت داشتم بخشی از شعار ها در روزهای استقبال، دید و بازدید و اجتماعات بعدی که به ذهنم مانده این ها بود:
« صل علی محمد - یار مزاری آمد/ مرجع ما خوش آمد. محقق و مزاری – دو قهرمان ملی. مرجع ما محقق – رهبر ما مزاری. محقق فتوا می دهد- مزاری اجرا می کند. مزاری و محقق – دو قهرمان توحید.»پ
غرجستانی: تا این مرحله، خود آیتالله کابلی از طرح شما و ماجرای مرجعیت اصلاً خبر نداشت؟
اعتمادی هزارهها: نه ایشان خبر نداشت. در کتابخانه قائم من یک خیرمقدم گفتم و بعد اعلام کردم که آیتالله خراسانی استاد حوزه و دانشگاه سخنرانی میکند. آیتالله خراسانی نیز صحبت کوتاهی کرد و بعد رفتیم به مرکزی که در 30 متری طلاب آماده کرده بودیم. آنجا هم استقبال گرمی شد. روز اول صحبت خاصی در باره مرجعیت نشد اما در روزهای بعد، آیتالله خراسانی موضوع را مطرح کرد و گفت: «علما و مردم تصمیم گرفتهاند که انشاءالله شما مسئولیت مرجعیت را بپذیرید. امروز مردم ما نیاز دارد، ما یک اقلیت درگیر جنگ هستیم فردا ممکن است دشمنان بر ما اشکال بگیرند که ازنظر شرعی مجوزی ندارید اگر ما مراجع بیرونی را مطرح کنیم اتهام وابستگی به بیگانهها را میزنند. مرجع بیرونی نه از نظر ملی به صلاح ماست و نه از نظر بین المللی بنابراین وجود یک مجتهد از درون جامعه خود ما بهشدت نیاز است و حضرتعالی واجد شرایط هستید، چهبهتر که به خواستههای مردم و علما لبیک بگوئید.»پ
روزهای آغاز مرجعیت آیت الله کابلی ، منزل حاج برات در 30 متری طلاب مشهد
آیتالله کابلی نپذیرفت، گفت: «بهتر است که خود شما مرجع شوید. در نجف هم شما اعلم بودید و حالا هم که من سالها در جبهه و جهاد بودهام و شما در حوزه.» آیتالله خراسانی گفت: اعلمیت چیزی است، پذیرش جامعه چیز دیگر. من که مرجعیت را قبول نمیکنم و روی شما اصرار دارم دلایلی دارم
من تبعه ایران هستم. ما در پی مرجعی از درون این مردم محروم هستیم.پ
لحن و لهجهام ایرانی است.پ
مرجع یک قوم باید متکیبهخود باشد نه شهریه خور، شما برخلاف من، قوم خوب و سرمایهدار دارید.پ
جنابعالی، سیما و هیکل خوبی دارید «بَسطتهً فی العلم و الجسم».پ
طی یکی دو روز اول بحث زیاد شد؛ اما آیتالله کابلی نپذیرفت. یکی از شبها که چند نفر آیتالله خراسانی را به منزلش میرساندیم، ما از مقاومت آیتالله کابلی ابراز نگرانی کردیم؛ اما ایشان خوشبین بود و میگفت: «نه انشاءالله ایشان قبول میکند».پ
طبق برنامه، در روزهای بعد علما و آیات را خدمت ایشان بردیم؛ مانند آیتالله خسروی، آیتالله ناصری، آیتالله فاضل ورسی، نهضت، شاه علیاصغر حسینی و... همچنین دانشجویان، گروههای فرهنگی، ورزشی، کسبه و کارگران، اینها هر کدام تحت عنوان متقاضیان مرجعیت، صحبت میکردند. البته از قبل توجیه میشدند که چه مسائلی را مطرح کنند. یادم هست در یکی از همین جلسات دکتر علیاحمد راسخ مقالۀ مفصلی دربارۀ مرجعیت خواند و حضار بسیار تحسین کردند. خلاصه به همه فرصت داده میشد تا هرکسی به سهم خود بیاید ابراز احساسات کند و هدف این بود که موجی ایجاد شود و عموم مردم، علما و فرهنگیان احساس مشارکت کنند.پ
این مسئله برای کسانی که راضی نبودند و در جمع مخالفین مرجعیت قرار داشتند خیلی سنگین بود. یک روز در مسجد جامع رضوی از طرف دفتر حزب، تحت عنوان دیدار با هیئت و رئیس شورای عالی نظارت، جلسه باشکوهی گرفته شد. آنجا چون بیشتر طرفداران آقای اکبری مسلط بودند؛ از طرفی افشار هم موضوع داغ بود، من را بهعنوان مجری نپذیرفتند. آیتالله کابلی آن روز صحبت خوبی کرد. در پایان جلسه من میکرافون را گرفتم همان شعارهای روزهای قبل را در حمایت از آیتالله کابلی و استاد مزاری سر دادم و مردم را گفتم شعار بدهید.پ
سرانجام بعد از جلسات و مباحثات، آیتالله کابلی مرجعیت را قبول کرد. دو سه روز دیگر هم جلسه پرسش و پاسخ برگزار کردیم و با عنوان «دیدار با مرجع» فراخوان میدادیم.پ
در قم تا این زمان خبری از مرجعیت نبود، آیتالله کابلی قبل از آمدن به مشهد چند روزی در قم بود و کار خاصی نشده بود فقط چند تن از آیتاللهها مثل مکارم شیرازی، سبحانی و... به دیدار ایشان آمده بود آنهم با این انگیزه که میخواستند ایشان را نماینده خود بگیرند. چون آیتالله کابلی از شاگردان برجسته آیتالله خویی بود و از طرفی در افغانستان هم جایگاه و پایگاه داشت.پ